شان و صفا، خوشنویسی کتیبه ها
وقتی به شکل تقریبا اتفاقی به مقصود فعلی ام یعنی رشته گرافیک رسیدم، کمی خوشنویسی می دانستم، اما آنجا بود که دریافتم “خوشنویسی یک تخصص است”.
بسم او که رحم بر همه دارد
شان و صفا
وقتی به شکل تقریبا اتفاقی به مقصود فعلی ام یعنی رشته گرافیک رسیدم، کمی خوشنویسی می دانستم، اما آنجا بود که دریافتم “خوشنویسی یک تخصص است”.
از نکات و قواعد و ضوابط خطوط در تطور های مختلف که شاید نتوان در هزاران کتاب هم به شکل کامل صحبت کرد. اما هر هنری فارغ از نگاه سلیقه ای، -که گاها سلیقه ها تخصص ها را هم زیر سوال می برند، – دارای ضوابط ابتدایی و مشخصی است، یعنی حداقل های استاندارد آن هنر و یا تخصص.
سال ها قبل در محضر استاد نجابتی، از ابداع خط خوشنویسی ام به نام عاشورایی صحبت می کردم که صحبت از حس و حال ابداع یک اثر فاخر، تبدیل شد به فضایی تلخ، جدی و فنی.
ایشان درباره عدم شناخت قواعد خط در جمع دوستان طراح گرافیک صحبت کردند، می فرمودند: شاید باور پذیر نباشد اما بیلبوردی که غلط املایی دارد (با استفاده از خط نستعلیق) مجوز گرفته و می گیرد و روزها در انظار مردم قرار می گیرد! در ادامه این صحبت های تخصصی از این ابداع خودم حتی خجالت کشیدم که کاش قبل این با وجود سالها تحقیق، می توانستم تمام قواعد خطوط را بشناسم و بعد دست به این خلق بزنم.
صحبتمان به جایی رسید که گاهی با دیدن آثار بصری یا خوشنویسی قدما، به این نتیجه می رسیم که گرافیک و خلاقیت حال حاضر ما در این هنر ها سال های سال از آن آثار بسیار قدیمی، عقب تر است و نتیجتا گاهی خلاقیت های آن ها را نشخوار می کنیم تا بتوانیم اثری خاص را رقم بزنیم.
مرحوم حبیب الله فضائلی در کتاب تعلیم خط، اشاره هایی بس ارزشمند به قواعد اصلی و فرعی خطوط دارند، مانند شکل صحیح مفردات و هندسه، اتصالات، تعادل ترکیب ها و چندین قاعده دیگر تا جایی که در آخرین مراحل به صفا و شآن می رسیم. و در کتاب اطلس خط نیز نمونه هایی را گرد آورده اند که همه از آثار اعجاب برانگیز خوشنویسی هستند، حتی در خلاقیت، تایپوگرافی و گرافیک هم یکه تازند.
صفا و شان را شاید بتوان توضیح داد و دریافت، اما به نظرم کسی که کمی از قواعد اصلی خوشنویسی بداند – حتی اگر نتوانست به این درجه برسد که در آثار خود به صفا و شان دست یابد، – می تواندبه فهم این مهم برسد که کدام آثار ضمن دارا بودن قواعد تخصصی، دارای این مقام هم هستند.
اگر کمی آگاهی از هنرهای دیگر -مانند هنرهای صناعی، شامل وادی اصوات و نغمات، ادبیات، شعر، داستان، سینما و معماری، هنرهای نمایشی شامل: تئاتر و رقص های محلی، و هنرهای تجسمی بسان: نقاشی، طراحی، تندیسگری، عکاسی و چاپ، حتی هنرهای جدید، چون انیمیشن و ساخت بازی- داشته باشیم، همه و همه پس از قواعدی حداقلی، گاها به درجات عجیبی رسیده اند که یک اثر رابسیار ماندگار کرده اند و بسیار تاثیرگذار، و آن شاید همین روح و احساس عجیب هنرمند است که ضمن تخصص همراه شده و گویا هنرمند در اثرش هزاران سال زنده و حاضر است و هرکسی از هر فرهنگی ساعت ها محو در اثر، متوجه گذر زمان نمی شود.
هر هنری در هر زمانه ای نیازمند صفا و شان است، به نظرم وقتی متخصصان اتیمولوژیست بر اساس زبان پارسی پهلوی، از معنای واژه “هنر” می گویند، این معنی گره در فهم و پیاده سازی صفا و شان دارد، که تفاوت معنایی هنر و آرت را پر رنگ تر می کند، از آن منظر هنر خلاصه می شود در هنرمند و آن انسانی نیکوست، متعهد و با احساس که ضمن داشتن مهارت ها و دانش – که وجه بدیهی ولازم است اما کافی نیست،- تعهد و احساس هم دارد، یعنی ارج نهادن به صفا وشان شخصیتی آن فرد، زمانی که می گفتند: هنر برتر از گوهر آمد پدید! اینجا هنرمند روح و احساس این چند صباح زندگیش را در اثر می دمد مانند کسی که آرزو دارد صدها سال بعد استخوان گلویش سوتکی شود و نوایی داشته باشد.
تصور کنید حجاران تخت جمشید، متعهد و متخصص نمی بودند و روح خود را در اثرشان تزریق نمی کردند! حتی تصورش هم ترسناک است، یا مجسمه حضرت موسی (درود براو) توسط میکلانژی ساخته می شد که یا تخصص اولیه نداشت، و یا ضمن تخصص، تعهد کافی نداشت، یا نگارگران و معماران و خوشنویسان دوران اسلامی در ایران؛ حتی در آثار انسان های اولیه هم شاهدیم که با توجه به بضاعت اندک هنری، شرایط سخت و ابزارهای بدوی، اثری با شرایطی خلق شده که هم اصول اولیه فنی را داراست و هم روح و احساس زندگی اش، هر بیننده ای را مبهوت می کند!
اما قطعا تعهد، و امتنا از پذیرش کارهایی که در آن به نمره قبولی نمی رسیم، می تواند جهان را نجات بخشد، سیاستمداران را حذف و اضافه کند و هنر ها و خدمات را بی نظیر کند، این اقل وظیفه تبدیل به آرمان شده و مانند کیمیاست.
سال ها پیش در مشهد با شرکتی بسیار معتبر در زمینه کاشی کاری مساجد همکاری می کردم و طرح کاشی مساجد مختلفی در مشهد، ایران و خارج از کشور را برای آنها زدم، گاهی خوشنویسی هم می کردم، واقعا کارهایم حداقل های فنی و زیبایی شناسی را داشتند، اما پس از مدتی وقتی به عقب نگاه کردم، از کرده خودم بسیار پشیمان شدم، من با مسجد سر و کار داشتم، گذشته از اینکه داخل مسجد شرعا نباید جذابیت حین نماز ایجاد کند و نباید بیشتر از ضرورت هزینه برایش بشود که من در تمام این خطاها شریک شدم، در امری وارد شدم که باید و باید شخصی متخصص و با روحی عمیق و با انرژی ماورایی در این امر ورود می کرد.
تخصص خوشنویسی یک بحث است و تخصص شناخت قواعد خوشنویسی در معماری و کاشیکاری یک امر فوق تخصصی و اعجاب آور است که قدما با وجود نبود تکنولوژی های امروزی، آثاری دارند که گاهی با محاسبه عقل ما قابل درک نیستند! گاهی فکر می کنم دچار سندروم او سی دی بوده اند که تا این حد آثار متقن خلق کرده اند! به عنوان مثال در کتیبه های مکان های مذهبی، معماری و خوشنویسی و ریاضیات و هندسه، دست به دست هم با طرحی بین رشته ای، اثری خلق می کرده اند که تمام اندازه ها و فواصل حروف و ترکیبشان انسان را به یاد آفرینش آسمان و زمین می اندازد که با فواصل دقیق به حیات منجر شده، در این ترکیب ها همه چیز در جای درست خود است، نمی توان چیزی کم کرد یا افزود، مثلا کافیست کمی قلم خوشنویسی کوچکتر یا بزرگتر می بود و یا در ترکیب بندی و چیدمان تعداد کلمات و مفردات کمی اشتباه می شد، آنوقت اصلا با چنین نظمی مواجه نمی شدیم و نتیجه می شد برخی از آثار کتیبه فعلی که متاسفانه تظاهر به نظم و هنر دارند اما از آن فاصله دارند.
شخصی از استاد بزرگ امیرخانی درباره قدرت خط زمانه فعلی سوال کرد، ایشان مضمونا فرمودند در قدرت خط و مهارت نوشتن و حجم و میزان مشق، ما با قدما خیلی فاصله داریم، این حجم از تعهد و تخصص با زحمت و ریاضت حاصل می شد که شاید ما حتی حالا وقت این را هم نداشته باشیم.
برخی آثار خوشنویسی کتیبه های جدید، متاسفانه حتی در مفردات دچار فجایع بزرگی هستند، بعضی آثار گرافیکی خوشنویسی در دندانه ها دچار غلط املایی هستند، در ترکیب بندی و خوانایی دارای ایراد، در صفا وشان صفر و در زیبایی با نقصان مواجه اند، مرحوم سلطان علی مشهدی می فرمایند: بهتر آنست که خط را خوانند نه که در خواندنش فرومانند.
امروز حالمان اصلا خوب نیست، چون به شهری نگاه می کنیم که معمار، معماری نمی کند! خوشنویس کتیبه نمی نویسد! کتیبه ها و معماری ها آزار بصری هم می رسانند! موسیقی ها گاها حداقل ها را ندارند، حتی وقتی در کاری خدماتی کمک می گیریم، با متخصص و از همه مهم تر متخصص متعهد روبه رو نمی شویم، من هم به تقصیر خودم و سهمم از این ویرانی آگاهم و قبول دارم که حال شهرمان را خراب کرده ایم، زشت کرده ایم، عمیقا نیاز داریم به هرجا که نگاه می کنیم زیبایی و صفا و شان را ببینیم.
قطعا موضوع در این موارد خلاصه نمی شود و پیچیدگی های زیادی دارد اما جای تقاضا دارد که آگاهیمان را افزایش دهیم و برای کتیبه ها و کاشی هایمان حداقل به کسی سفارش بدهیم که اصول و قواعد حداقلی را داراست، و فراتر از آن، می تواند با روحش اثری بدیع را خلق کند و صرفا مسائل مالی باعث نشود که از هنر صحیح صرف نظر کنیم.
به امید زیبایی جهان بیرون و درون